سه‌شنبه

خ خیلی تلاش می کنم که قضاوت نکنم، آنهم قضاوت عجولانه. اما هر چقدر فکر می کنم نمی فهمم چرا باید این استاد خانم نمره ام را کم بدهد؟! یعنی من کم کمش با آنهمه تحقیق و ترجمه و فعالیت و نمره ی کلاسی که خودش در طی ترم بهم می داد و نمره هایی که بدون اغراق فقط مختص من بود و خودش هم این را خوب می دانست که دارم رسماً جان می کنم تا بهترین شاگردش باشم. نمی فهمم. من کم کمش تا 3 نمره می توانستم اضافه بر ظرفیت بگیرم، اما چشمانش را روی تمام تلاش هایم راحت بست. چه زود فراموش کرد که من تنها شاگردی بودم که تمام آن سوال های عجق وجقش را حل می کردم و چه راحت گذشت از تمام آن نمره هایی که به قول خودش به نمره ی پایان ترمم می خواست اضافه کند.

من دارم تقاص تقلب هایی را پس می دهم که سر جلسه به آقای همکلاسی رسانده بودم. که آن بیچاره فکر می کرد این درس را می افتد و من به هر ترفندی که بود تلاش کردم که نیفتد که البته نیافتاد اما عوضش این استاد جوان و محترم را با من بر سر لجبازی انداخت.

نمره ی من 18 شد، یا به عبارت بهتر به من نمره ی 18 داد. با اینکه نمره ام در کلاس بالا شده است اما معتقدم که حقم بیشتر از این بود. آدمی نیستم که نمره برایم پشیزی ارزش داشته باشد اما حقم چرا، حقم برایم خیلی ارزشمند است و از ذره ای از آن هم راحت نمی گذرم.

در چارت تحصیلی این ترم هم نام این استاد محترم دوباره به چشم می خورد و این در حالی است که هر همکلاسی ای که به من زنگ می زند آه و فغانش رو به آسمان هاست و با کاسه ی چه کنم چه کنم در دست، اعصاب من را بیشتر بهم می ریزد. من به حرف های آن ها که پشت سر این استاد جوان می گویند کاری ندارم و تقریباً با خیلی از مزخرفاتشان از قبیل انحراف اخلاقی استاد و ... مخالفم و در این که نمره ی شاگردی که سر کلاس حواسش پی همه چیز است جز درس باید کم باشد هم هیچ شک و شبهه ای ندارم. من از تقلبی که به همکلاسی ام رساندم اصلاً پشیمان نیستم چرا که می دانم او بعد از فوت پدرش مسئولیت یک خانواده را بر دوش می کشد و با تمام مشکلات مالی و سختی های ناشی از کار همچنان دارد به درس خواندن ادامه می دهد و اگر باز هم لازم ببینم قطعاً بهش تقلب می رسانم. دوستی پیشنهاد کرده من با بقیه ی همکلاسی ها صحبت کنم تا همگی پای یک برگه را امضاء کنند و شر این استاد را بکنند، او معتقد است بچه ها روی حرف من حرف نمی زنند، اما من خواب دیگری برای این استاد دیده ام. در این مملکت خیلی ها به من و امثال من زور گفته اند و حقمان را بر سر هیچ و پوچ ضایع کرده اند اما دیگر نمی گذارم این آدم ها راحت از کنارم رد شوند.

حسن ختام: این استاد تا عمر دارد من را فراموش نخواهد کرد. مطمئنم.