یکشنبه

خانه ی خیابان مانگو

پسرها و دخترها در دنیایی جدا از هم زندگی می کنند. پسرها در دنیای خودشان و ما در دنیای خودمان. به عنوان مثال برادرهایم. توی خانه که هستیم کلی حرف دارند که به من و ننی بگویند. اما بیرون از خانه آن ها را نمی بینی که با دخترها حرف بزنند. کارلوس و کی کی با هم دوست صمیمی هستند... اما با ما نه.

ننی کوچک تر از آن است که دوست من باشد. فقط خواهر من است و من تقصیری ندارم. آدم خواهرهای خودش را انتخاب نمی کند، گیر می آورد و بعضی وقت ها مثل ننی می آیند.

او نمی تواند با بچه های بارگاس بازی کند، یا مثل آنها باشد. چون درست بعد از من آمده، من باید مواظب او باشم. یک روز دوست صمیمی خوبی پیدا می کنم. کسی که حرف دلم را به او بزنم. کسی که جوک های مرا بفهمد و لازم نباشد برای او توضیح بدهم. تا آنوقت بادکنک قرمزی هستم، بادکنکی که به لنگری بسته شده است.

خانه ی خیابان مانگو / نوشته ساندرا سیسنروس/ ترجمه اسدالله امرایی/ 1200 تومان